۲۵ سنبله ۱۴۰۴ نویسنده: فرهاد بیژنی

شعر امروز؛ تفنن یا بازتاب واقعیت؟

شعر امروز؛ تفنن یا بازتاب واقعیت؟ Photo: Iess

2 دقیقه خواندن

شاعران ما هنوز در فضای مینیاتوری عشق‌های افسانه‌ای و ویترینی گذشته سرگردان‌اند؛ فارغ‌بال از جهان امروز، هم‌چون جزیره‌ای آرام در اقیانوسی پرتلاطم. شعر امروز اغلب بیان اندوه عشق و هجران، شکایت از روزگار و بی‌وفایی معشوق است و اندک سروده‌هایی که دغدغه‌ی جهان معاصر دارند، با بی‌توجهی محافل ادبی روبه‌رو می‌شوند؛ انگار وظیفه‌ی شاعر تنها رنگ‌کردن پلشتی‌ها در جامه‌ی کلام است!

اما جهان امروز با هزاران پدیده‌ی سهمگین و ناهنجار روبه‌روست که ادبیات نمی‌تواند و نباید به آنها بی‌اعتنا باشد:

کشتار بی‌رحمانه‌ی انسان‌های بی‌گناه در جنگ‌های الکترونیکی و سلاح‌های کشتار جمعی، بحران محیط زیست و گرمای مرگبار زمین که حیات را تهدید می‌کند، نابودی زیستگاه‌ها و انقراض گونه‌های زنده به دست انسان، سقوط اخلاقی بشر در زرورقِ عناوین فریبنده، مصرف‌زدگی افسارگسیخته که آینده‌ی زمین را به نابودی می‌کشاند، تباهی عشق در سقوط به دامان شهوات بی‌پایان و ابتذال آسان‌دسترس و پلیدی‌هایی که بی‌وقفه روح انسان را می‌خراشند.

در چنین جهانی، چگونه می‌توان هم‌چنان در خیالات رمانتیک و مینیاتوریِ تاریخ‌مصرف‌گذشته غرق شد و آن را «شعر» نامید؟

شعری که سراینده‌اش پای در جهان امروز نداشته باشد و نگاهش به گذشته محدود بماند، شعر امروز نیست؛ هرچند بتواند موجب تفنن خاطر علاقه‌مندان ادبیات سنتی شود. شاعر، اگر نگاه فلسفی به جهان، طبیعت، زندگی، جامعه و مرگ نداشته باشد، چیزی جز سراینده‌ی تکرار نخواهد بود.