
5 دقیقه خواندن
«ایستادگی و تسلیم نشدن»، دو رویکرد اساسی در سرنوشت ملتها و رهبران تاریخیاند. هر ملتی که در برابر ظلم و سلطه ایستاده، توانسته هویت و آزادی خویش را حفظ کند و هر جامعهای که راه تسلیم را برگزیده، به ذلت و وابستگی دچار شده است. در تاریخ معاصر افغانستان، احمدشاه مسعود نماد برجستهی این تفکر است؛ شخصیتی که با وجود امکانات اندک، اما با ایمان و ارادهی استوار، پرچم مقاومت را برافراشت. او بهدرستی نشان داد که تسلیم شدن پرهزینهتر از ایستادگی است و تنها با روحیهی مقاومت میتوان عدالت، عزت و آیندهای روشن برای ملت رقم زد. از شهادت مسعود، بیستوچهار سال گذشت، اما این تفکر هنوز هم زنده است و کماکان نفس میکشد. از آنزمان به بعد، او به عنوان معمار تفکر «مقاومت و ایستادگی» معروف است.
تفکر ایستادگی
ایستادگی، جوهرهی مقاومت در برابر ظلم، فساد و نظامهای سلطهگر است و ریشهای عمیق در مبانی اسلامی و تجربهی تاریخی ملتها دارد. این اندیشه بر اصولی چون پایداری، مقاومت، تدبیر و مبارزه با باطل استوار است و تنها یک واکنش فردی نیست، بلکه راهبرد جمعی و مکتبی است که بقای جامعه و تحقق عدالت را تضمین میکند. ایستادگی، هم در سطح فردی و هم اجتماعی، با ظهور انقلابها و حرکتهای اجتماعی نمود یافته است. این تفکر نشان میدهد که مقاومت محدود به فرد یا گروه خاص نیست، بلکه یک ساختار مستحکم و ایدیولوژیمحور است که با تربیت، تبیین و فرهنگسازی بازتولید میشود. در واقع، ایستادگی، هم دفاع و هم هویتسازی است و بدون آن جامعه نمیتواند در برابر فشارها و تهدیدات بیرونی و داخلی پایدار بماند و به آرمانهای خود برسد.
تسلیم شدن
تسلیم شدن در برابر دشمن، به ظاهر راهی برای کاهش فشار و هزینههای کوتاهمدت به نظر میرسد، اما در واقع سنگینترین بار را بر ملت و هویت یک جامعه تحمیل میکند. وقتی ملتی از مواضع اصولی خود کوتاه میآید و با زورگوییها و خباثت دشمن سازش میکند، در واقع خود را به ذلت و وابستگی میسپارد؛ ارزشها و استقلال ملی قربانی میشود و اعتماد عمومی به آینده تضعیف میگردد. تجربهی تاریخی نشان داده است که هرگاه ملتها در برابر زور و فشار تسلیم شدهاند، هزینهی واقعی نه تنها در ابعاد مادی، بلکه در روحیه، هویت و آزادی آنها نمایان شده است. تسلیم، تسلیم شدن به ارادهی دشمن است؛ این نهتنها توان مقاومت و خلاقیت ملی را نابود میکند، بلکه مشروعیت و عزت جامعه را نیز زیر سوال میبرد. بنابراین، تسلیم، کوتاهمدت ممکن است آرامش ظاهری بیاورد، اما در بلندمدت گرانترین هزینهها را بر ملت تحمیل میکند و راه پیروزی و رشد را میبندد. ایستادگی، گرچه دشوار است، اما تنها مسیر حفظ عزت و تحقق وعدههای الهی است.
مسعود و ایستادگی
احمدشاه مسعود نماد روشن اندیشهای است که تسلیم را بزرگترین شکست میدانست. او در سخناناش تاکید میکرد که برابر کلاه سرش تنها جغرافیایی کوچک در اختیار داشت، اما همین محدوده را هم نه رها کرد و نه به دشمن واگذار نمود. به باور مسعود، تسلیم شدن بهای سنگینتری از هر خطر و تهدیدی دارد؛ زیرا تسلیم، روح ملت را میشکند و هویت آن را به تاراج میبرد. او با وجود امکانات محدود، منابع اندک و حمایت ناچیز، هرگز روحیهی مبارزه را از دست نداد و در میدان سختترین جنگها ایستادگی را برگزید.
مسعود بنیانگذار تفکر ایستادگی در عصر معاصر افغانستان است. او در برابر ارتش سرخ ایستاد، در برابر طالبان مقاومت کرد و در برابر فشارهای منطقهای و جهانی هرگز به عقبنشینی تن نداد. برای او، میدان مبارزه تنها جغرافیا نبود؛ بلکه یک باور و رسالت بود. او نشان داد که ملتی میتواند با کمترین امکانات، اما با بیشترین ایمان و اراده، در برابر بزرگترین قدرتها سر خم نکند.
امروز هر کس در افغانستان، چه در سنگر نرم و چه در سنگر سخت، علیه بیعدالتی، تبعیض و ستم ملی میرزمد، در حقیقت ادامهدهندهی همان راهی است که مسعود ترسیم کرده بود. او الگویی شد برای این حقیقت که ایستادگی، گرچه پرهزینه است، اما تسلیم شدن هزینهای بهمراتب سنگینتر دارد. تفکر مسعود به ما میآموزد که هویت، آزادی و عدالت، تنها در سایهی مقاومت معنا پیدا میکند و هر عقبنشینی در برابر ظلم، برابر با فروپاشی روح جمعی یک ملت است. به همین دلیل، احمدشاه مسعود نه تنها یک فرماندهی نظامی، بلکه معمار اندیشهای شد که جوهرهاش «ایستادگی» است و این اندیشه همچنین الهامبخش نسلهای بعد باقی خواهد ماند.
مسوولیت مقاله به دوش نویسنده است.